با مادرش همه جبهه‌ها را زیر پا گذاشتیم؛ ۳۳ سال بعد خودش برگشت

به گزارش پایگاه خبری پارسیان چند روز پیش رسماً خبر تشخیص هویت یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه امیرکبیر توسط کمیته جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح اعلام شد. هویت این شهید والامقام توسط آزمایش DNA از نمونه استخوانی شهید و تطبیق آن با آزمایش خانواده شناسایی شد. این شهید اصفهانی «رضا سلمانی کردآبادی» نام دارد. او فرزند محمد و اعزامی از استان اصفهان است. شهید سلمانی کردآبادی در عملیات بیت المقدس در سال 61 و در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده و حالا هویت پیکر او بعد از گذشت 32 سال محرز شده است. این در حالی است که او 6 سال پیش به‌عنوان شهید گمنام به‌همراه 4 شهید دیگر در دانشگاه امیرکبیر به خاک سپرده شده بود. شهید «رضا سلمانی کردآبادی» در سال 87 همزمان با ایام ارتحال پیامبر اعظم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) به‌عنوان شهید گمنام در دانشگاه امیرکبیر تهران تشییع و به خاک سپرده شد.

پدر شهید سلمانی کردآبادی  گفت: پنج سال پیش مرا به دانشگاهی در اصفهان بردند و از من خون گرفتند. ما تا مدت‌ها نمی‌دانستیم حتی این آزمایش برای چه بود. حالا بعد از گذشت پنج سال خبر شناسایی شدنش برای آمده است. مثل خواب می‌ماند. باورش شیرین و در عین حال سخت است. باورم نمی‌شود بالاخره بعد از این‌همه سال رضای ما برگشت و پیدا شد. باورم نمی‌شود که دیگر رضا شهید گمنام نیست.

او از روزی که خبر شناسایی فرزندش را آوردند گفت و افزود: چند روز پیش با چند تن از دوستان محل نشسته بودیم و مثل هرروز صحبت می‌کردیم که یک نفر آمد به من گفت: پسرت پیدا شده است. گفتم: چطور چنین‌چیزی ممکن است؟ گفت: خبر کاملش را به خانواده‌ات می‌گویند. خیلی خوشحال شدم از شدت شوق زبانم بند آمده بود.

پدر شهید سلمانی کردآبادی ادامه داد: اصلاً فکر نمی‌کردم زنده باشم و خبر پیدا شدنش برایم بیاید. فکر می‌کردم من هم مثل مادرش در انتظار می‌میرم. مادرش 16 سال پیش فوت کرد. فکر می‌کردم من هم مثل مادرش نه بچه‌ام را می‌بینم نه قبرش را و نه خبر پیداشدنش را. عکس رضا و مادرش را کنار هم گذاشته‌ام و همیشه نگاه‌شان  می‌کنم و روزهایم این‌چنین می‌گذرد.

او در ادامه سخنانش توضیح داد: رضا 33 سال گمنام بود. اصلاً از نحوه شهادتش خبر نداریم نمی‌دانیم: چطور شهید شده؟چقدر سختی کشیده؟ چقدر وقت مجروح بوده؟ ما این جبهه‌ها را خیلی گشتیم تا اثری از او پیدا کنیم ولی نشد. خدا نخواست. این خواست خدا بود که 33 سال بگذرد و بعد خبری از او بیاید. این تأخیرها همه‌اش حکمت دارد. نمی‌شود در کار خدا چون و چرا آورد. پیش از اینکه همسرم از بین ما برود، با او به مناطق عملیاتی می‌رفتیم که شاید نشانی از فرزندم کنیم.

پدر شهید تازه شناسایی شده دانشگاه امیرکبیر به تنها خوابی که از پسرش دیده بود اشاره کرد و گفت: وقتی که او به جبهه می‌رفت، گفتم: تو فرزند شش‌ماهه داری. و در جواب به من گفت: «مگر علی‌اصغر امام حسین(ع) شش‌ماهه نبود؟» وقتی این را شنیدم به او گفتم: خدا پشت و پناهت. و بدرقه‌اش کردم. من خواب روز اعزام فرزندم را بار دیگر دیده بودم.

پدر شهید سلمانی کردآبادی در پایان سخنانش گفت: سال‌های انتظار سخت بود اما به‌یاری خدا گذشت. تحمل می‌کردم می‌گفتم راضی‌ام به رضای خدا. وقتی دلم برای رضا تنگ می‌شد و احساس می‌کردم بی‌قرار شده‌ام صلوات می‌فرستادم، نماز می‌خواندم، سراغ فرزندانش می‌رفتم تا با یاد آن‌ها آرام شوم. گاهی هم  به زیارت شهدای گمنام می‌رفتم و اصلاً فکر نمی‌کردم روزی یکی از همین شهدا فرزند من باشد.