جبهه یک دانشگاه بود و به ما درس عشق و ایثار داد

به گزارش پایگاه خبری پارسیان، محمد عبدالله پور مینابی جانباز و رزمنده هشت سال دفاع مقدس که 77 ماه از عمر خود را درجبهه های نبرد حق علیه باطل گذرانده است، گفتگوی شنیدنی را با این رزمنده داشته ایم.

برای آغاز لطفا خودتان را معرفی کنید؟

محمد عبدالله پور مینابی زاده متولد 8/5/1334 در شهرستان میناب در یک خانواده مذهبی بدنیا آمده ام ، از سال1360 افتخار این را داشتم به مدت77 ماه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در کنار همرزمان جهت دفاع از کیان و آب و خاکمان خدمت کنم.

از تحصیلات و زندگی خود بگویید؟

به علت پاره ای از مشکلات نتوانستم ادامه تحصیل بدهم ؛ زندگی در آن زمان بسیار سخت بود، هم از نظر معشیتی و هم اینکه در روستا بعلت کمبود امکانات، امکان تحصیل وجود نداشت به همین دلیل تا کلاس پنج ابتدای تحصیلات خود را ادامه دادم و از همان سن بچگی شروع به کار کردم؛ در سال 1354 ازدواج کردم و ثمره ازدواج من 8 فرزند بود که یکی از فرزندانم به نام ابوذر در سال 86 به شهادت رسید.

چطور شد وارد جبهه شدید و دلیل شما چه بود؟

بعد ازانقلاب همه مردم در آن زمان برای این پیروزی زحمات زیادی کشیدند ، من بر اساس احساس تکلیفی که نسبت به خون شهدا و اسلام و قرآن و فرامین امام راحل داشتیم وارد سپاه پاسداران شدم، به طبع هر کسی که ریشه مذهبی داشته باشد وقتی ببیند دین در خطر است وظیفه خود می بیند که از دین خود دفاع کند نتنها ما که شیعه هستیم بلکه در زمان جنگ غیر مسلمانان هم برای خاک کشور خود، و آیین خود همه در صحنه های جنگ حضور پیدا کردند.

در چه عملیات های شرکت داشتید؟

من درعملیات های زیادی شرکت داشتم از جمله عملیات های والفجر3 ، بدر، فتح الفتوح، بیت المقدس، رمضان و …. را می توانم نام ببرم.

قدری از حال و هوای جبهه بگوئید و بفرمائید هدف شما از رفتن به جبهه چه بود؟

در آن زمان جبهه تنها میدان جنگ نبود بلکه یک دانشگاه بود که به ما درس زندگی وعشق وایثار می داد به ما یاد می داد چطور با سختی ها ومشکلات کنار بیاییم واین یکی از افتخارات ما بود که در راه خدا شهید شویم ،هدف بنده از رفتن به جبهه عشق به وطن،عشق به رهبری ،دفاع از ناموس واینکه احساس کردیم این دینی است بر گردن ما که باید آن را ادا کنیم.
کمی از فرزند شهیدتان بگویید؟

شهید ابوذر عبدالله پور در تاریخ 3/10/1359بدنیا آمد، زمان تولد شهید، زمان ترور سپاهیان و فداییان انقلاب بود، ابوذر یک بچه مظلوم و آرامی بود، دوران ابتدایی و راهنمایی را در محله 95 دستگاه گذراند او علاقه زیادی به انقلاب و امام راحل داشت ایشان ازهمان زمان کودکی عاشق لباس سبز سپاه بود به همین دلیل وارد بسیج شد.
از خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدتان بگویید؟

او بچه بسیار فعالی بود او دایم ذکر صلوات بر لبش بود وقتی در مدرسه صدای صلوات می آمد همه می دانستند که ابوذر دارد می آید،هر زمان وارد خانه می شد، دست مادر را می بوسید تا وقتی ما شروع به غذا خوردن نمی کردیم او شروع نمی کرد، نماز و روزه او سر موقع و هیچوقت غذا نمی شد، تاکید زیادی به نماز خواندن می کرد و به همه احترام می گذاشت.

نحوه شهادت ایشان به چه شکل بود؟

شهید ابوذر عبدالله پور در تنگ چابهار در یکی از ماموریت ها در درگیری با قاچاقچیان در تاریخ 9/2/1386 به شهادت رسیدند.

سخن پایانی شما..؟

بچه های رزمنده حرف امام راحل را عملی کردن و دشمن را از خاک مان بیرون کردند؛ به نظر من دفاع مقدس در هشت سال خود، به این باور رسانید که ما می توانیم با ایمان و توکل و همت و وحدت و ولایت مداری به قله های رفیع پیروزی دست یابیم.
منبع:هرمز