سايه محروميت بر سر روستاي پيشوء پارسيان/ روستايي فاقد شورا و دهيار

روستای پیشوء در شرق پارسیان از شورا و دهيار محروم و از مشكلات رنج می برد.

به گزارش پایگاه خبری پارسیان خبر؛ با توجه به وجود شرکت ها و صنایع گسترده در شطح شهرستان و همچنین وعده ها و شعارهای دولت مبنی بر رفع محرومیت زدایی، اما روستاها و مناطقی وجود دارند که فاقد هرگونه امکانات هستند و مورد بی مهری مسئولان قرار گرفته اند.

 

روستای پیشوء با جمعیت ١٥خانوار، در فاصله ١٢ کیلومتری شرق پارسیان واقع شده که برخی خانوارها با واقع شدن در کنار دره ای بزرگ و همچنین با برخی مشکلات دست و پنجه نرم می کنند.

 

در این روستا یک منبع آب ساخته شده که با توجه به ارتفاع آن، جهت حمام، روستائيان را با مشكل مواجه كرده و همچنین فاقد هرگونه سرپوش می باشد که می تواند جمعیت روستا را با خطرات بهداشتی مواجه کند.

 

روستای پیشوء فاقد هرگونه مدرسه جهت تحصیل دانش آموزان خود می باشد که دانش آموزان این روستا به شهر آمده و به تحصیل می پردازند که برخی با موتور وبرخی نیز با کرایه گرفتن تاکسی خود را به محل مدرسه می رسانند.

 

عاطفه تنها دانش آموز ابتدائي روستاست که به علت برخی مشکلات، از جمله اقتصادی و بیماری و زمین گیر شدن پدر، نمی تواند خود را به مدرسه شهر برساند و مجبور است که روزانه فاصله خانه تا مدرسه را حدود ۴۰ دقیقه پیاده روی کند تا به مدرسه شهید فهمیده روستای قاسم آباد برساند.

 

هنگام بازدید از روستا دختری چشمان ما را به خود خیره می کند که عاطفه طنابی به آن بسته و تاب بازی می کند و  وقتی با او هم صحبت می شویم از آرزوهایش می گوید و دلش پارکی را می خواهد تا در مواقع تعطیلی مدرسه بتواند خود را با وسایل بازی سرگرم کند.

 

وقتی از عاطفه پرسیده می شود که در مسیر پیاده روی تا رسیدن به مدرسه، ترس و دلهره ای هم به او دست می دهد، می گوید: واقعا می ترسم، مادرم همیشه نگران من است ولی ترس را به جان می خرم تا بتوانم درسم را ادامه دهم، ولی در مواقع بارندگی مجبور می شوم در منزل دوستانم بمانم و به خانه بر نگردم.

 

در گوشه دیگر روستا پیرزنی تنها در حیاطی بدون دیوار و در کنار دره ای نشسته و هنگامی که با او هم کلام می شویم متوجه سنگینی گوش او می شویم که می گوید شوهر پیرش برای چرای ۸ گوسفند خود به کوه رفته است.

 

پیرزن مهربان روستا، جمله ما بدبختیم را بارها بر زبان جاری می کند و می گوید هیچکس به فکر ما نیست و هنگامی که یک هدیه بی ارزش به او تحویل دادیم چقدر دعاهای خوب بدرقه راهمان کرد و به نظر نمی رسد او محتاج هدیه و  کمکی از ما باشد همین که یک مسئولی آخر هفته سری به این محرومان بزند، دلشان آرام می گیرد.

 

در گوشه ای دیگر از روستا خانه ای وجود دارد که خواهر و برادر معلول به نام و شهریار و صنم در آن زندگی می کنند، این خواهر و برادر، نه توان حرف زدن و شنیدن دارند و نمی توانند از جای خود حرکت کنند که با مشاهده ما از خود صدایی بروز می دهند که گویا از دیدن ما خوشحال شده اند.

 

با وجود همه این مشکلات در روستا، شرکتی صنعتی با درآمدی میلیاردی و همچنین زمین های کشاورزی پر ثمر در جوار روستا وجود دارند که صاحبان آن تاکنون خود را سرگرم جمع آوری زرق و برق دنیا کرده و نتوانسته اند که مرهمی بر زخم های اهالی این روستا باشند.